پشتپرده برنامه «عشق ابدی» پرستو صالحی با تهاجم شرمستیزی/ گفت و گو با علیرضا شریفی یزدی

این ساختار نمایشی، که برگرفته از قالبهای مشابه ترکیه ای است ، تلاش میکند تجربه آشنایی، تعامل و شناخت را بهصورت نمایش تلویزیونی برای مخاطب بازسازی کند؛ بدون آنکه جنبهی ارزشی یا داوری نسبت به محتوا و ساختار آن در این متن لحاظ شده باشد.
از جذابیتهای نمایشی تا مسیرهای بحرانی در فرهنگ بومی
سرگرمی یا بازتعریف رابطه؟
دکتر علیرضا شریفی یزدی، جامعهشناس، درباره پشتپردههای فرهنگی چنین برنامههایی گفت: «فضاهای اینچنینی در جهان بسیار گسترده هستند. واقعیت ماجرا این است که در برخی جوامع، این موضوع بهنوعی تبدیل به کالا شده است؛ یعنی بهصورت یک فرآیند سودآور نگاه میشود. درآمد حاصل از بازنمایی روابط انسانی، در بسیاری از موارد از طریق جذب مخاطب با استفاده از عناصر تحریکآمیز صورت میگیرد.»
از نایتکلاب تا الگوبرداری از الگوهای رفتاری
وی افزود: «ما نمونههای چنین سبکهایی را در قالب باشگاههای شبانه در غرب زیاد میبینیم از پارتی ها با عنوان های مختلف مانند نایت کلاپ ها ، پول پارتی ها ، سوییچ پارتی و موارد دیگر گرفته تا عادی سازی روابط بی پایه و اساس غربی!؛ مثلاً در برخی مراسم اجتماعی، زوجها در محیطی مشخص دور هم جمع میشوند، شریکی تازه برای تجربهی یک رابطه موقتی انتخاب میکنند که اغلب رابطه هایی کوتاه مدت و بی پایه و اساس است.»
«نباید این برنامهها را صرفاً بهصورت مجزا تحلیل کرد. اینها بخشی از یک پازل بزرگتر هستند. از نایتکلابهای غربی گرفته تا انواع مهمانیهایی که امروز در کلانشهرهای ما میان نوجوانان و جوانان رواج یافته است—مهمانیهایی با تمهای خاص، گردهماییهای استخری، یا دیگر شکلهای غیرمتعارف.»
فروپاشی مسئولیتپذیری و بینیازی از ازدواج
وی افزود: «نتیجهی این سبک زندگی، بینیازی از ازدواج و پذیرش مسئولیت است. نوجوان امروز، یا جوانی که در این فضا قرار دارد، نه نیازی به ازدواج احساس میکند، نه میل به آن دارد، و نه مسئولیتپذیری در سبک زندگیاش جایی دارد.»
فلسفهی لذتگرایی در بستر لیبرالیسم فردمحور
شریفی یزدی در ادامه گفت: «در شبکههای غربی، برنامههای اینچنینی به وفور دیده میشود؛ چراکه اساس فلسفهی لیبرالیسم، بر مبنای لذتجویی فردیست. افراد سعی میکنند در بازههایی از زندگیشان، بر اساس میل و لذت شخصی، شریک زندگی انتخاب کنند. اما مشکل وقتی آغاز میشود که این محتوا به زبان فارسی و برای مخاطب ایرانی تولید و پخش میشود.»
ورود سبکهای جدید به فرهنگ ایرانی و تبعات آن
وی تاکید کرد: «وقتی مخاطب ایرانی با چنین محتوایی روبهرو میشود، چند مسئله در پی خواهد داشت. اول اینکه این برنامهها بهنوعی روابط خارج از چارچوبهای سنتی را تبلیغ میکنند. دوم اینکه الگویی ارائه میدهند که در آن، با چند پرسش ساده، میتوان شریک عاطفی مناسب را یافت در حالی که فلسفه پیدا کردن شریط عاطفی ابعاد و جنبه های بیشتری دارد. سومین پیام پنهان این است که لزومی به رعایت معیارهای اخلاقی، اجتماعی، خانوادگی و عقیدتی برای ساختن یک زندگی مشترک وجود ندارد.»
تشبیه ساختار برنامه به فرهنگ زودگذر خیابانی
وی اضافه کرد: «این مدل رابطه در برنامه «عشق ابدی» شبیه همان پدیدهای است که در خیابانهای اندرزگو، سعادتآباد یا گذر کاشانی میبینیم. افراد یکدیگر را در خیابان میبینند، شماره رد و بدل میکنند، مدتی رابطه دارند و سپس از هم جدا میشوند. این یک سبک از رابطه است که متأسفانه در حال بدل شدن به الگوست.»دکتر شریفی یزدی در ادامه گفت:«در فرهنگ ما، نوعی حجاب رفتاری وجود داشته؛ نه صرفاً پوشش ظاهری، بلکه احترامی متقابل در روابط زن و مرد که همواره در تاریخ سههزار تا چهارهزار سالهی ما وجود داشته است. اما این نوع برنامهها، نوعی شرمستیزی را ترویج میدهند. آنچه را که نسل ما از خانواده و فرهنگ دریافت میکرد، اکنون از جوانان گرفته میشود.»
تفاوت بنیادی فردگرایی غرب با جمعگرایی شرق
وی افزود: «در غرب، روابط آزاد معنا دارد، چون فلسفهی غرب بر فردگرایی استوار است. اما در کشورهایی مثل ما، که جمعگرایی، خانواده، قبیله، محله و همسایه اهمیت دارد، چنین روابطی بهشدت آسیبزاست. مهمترین آسیبی که این ارتباطها دارند، پیامدهای روانی در بلندمدت است.
شریفی یزدی هشدار داد: «این روابط باعث بروز احساس ناامنی، اضطراب، سرخوردگی، ناامیدی و در نهایت افسردگی میشود. از لحاظ ساختاری هم، نخستین نهادی که ضربه میبیند، نهاد خانواده است. خانواده متزلزل میشود، سپس از هم میپاشد. حتی امروز شاهد آن هستیم که برخی از سالمندان نیز به تجربهی روابط زودگذر گرایش پیدا کردهاند.»
نقش تعیینکننده رسانهها در انتخاب مرجع نوجوانان
وی در ادامه گفت: «باید مراقب بود که نوجوانانمان را آگاه کنیم. نوجوان امروز بهدنبال الگوست و وقتی چنین برنامههایی را میبیند، ممکن است مسیری را برگزیند که عواقب بلندمدتی دارد. مهمترین آسیبی که این برنامهها به نوجوان میزنند، تغییر مرجع اجتماعی آنهاست.»
سلبریتیهای مجازی و سردرگمی هویتی نسل جدید
شریفی یزدی افزود: «پیشتر، هنرمندان و ورزشکاران مرجع نوجوانان بودند. اما امروز این جایگاه را اینفلوئنسرها و بلاگرهای فضای مجازی گرفتهاند. این تغییر، منجر به تضاد ارزشها و دوگانگی نقش میشود؛ نوجوان بین خانه، مدرسه و فضای مجازی دچار کشمکش میشود.»
عدم تجربه عشق واقعی و روابط ماندگار
وی تاکید کرد: «در نتیجهی این دوگانگی، نوجوان جذب چیزی میشود که در دسترستر، لذتبخشتر و ظاهریتر است. این باعث میشود که عشق واقعی را تجربه نکند. ارتباطی عمیق و ماندگار شکل نمیگیرد و این همان چیزی است که ما در روانشناسی روابط موازی و متعدد شاهدش هستیم.»
شبیخون فرهنگی بهجای تهاجم مستقیم
شریفی یزدی در پایان تأکید کرد: «این پدیدهها را باید مصداق یک شبیخون فرهنگی دانست، نه صرفاً تهاجم فرهنگی. این برنامهها صرفاً برای سرگرمی ساخته نشدهاند. طراحیشدهاند، برنامهریزی دارند، و بخشی از جنگ نرم علیه هویت فرهنگی ملتها هستند. اگر بخواهید یک ملت را از درون تهی کنید، باید نسل نوجوان و جوانش را از معنا تهی سازید—و متأسفانه این برنامهها دقیقاً در همین راستا عمل میکنند.»
منبع: سلام سینما